امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
بخشی از فریضه گرایان ، درست و غلط اخلاقی را مربوط به نیت انسان میداند . در نظر انها نیت است که میتواند درست و یا غلط باشد. حال نیت درست چیست؟ جواب میدهند که نیت درست نیتی است که ما بخواهیم کار اخلاقی انجام دهیم و تنها در این صورت است که کاری درست انجام داده ایم. حال باید بگویند که چه کاری اخلاقیست ؛ به عقیده ی انها کاری اخلاقیست که از قوانین کلی تبعیت کند که همه ی انسانها برای زندگی خود بتوانند ار آن قوانین استفاده کنند. مثلا همیشه دروغ گفتن نمیتواند قانونی کلی برای زندگی انسانها باشد چون دیگر دلیلی برای صحبت کردن وجود نخواهد داشت. فرض کنید کسی بخاطر اینکه از مشکلی رهایی پیدا کند ، دروغ میگوید ؛ در اینجا میتوان دو قانون کلی برای این موضوع ارائه داد اول اینکه بگوییم ، همیشه دروغ بگوییم تا از مشکلات رهایی یابیم و دوم اینکه بگوییم ، اگر دچار مشکل شدیم ؛ دروغ بگوییم . به نظر من هم اولی میتواند قانونی کلی برای تنظیم روابط بشری باشد و هم دومی در صورت اول ، دیگر نیازی نیست که انسانها سخن بگویند و این به خودی خود نمیتواند مشکلی داشته باشد و در صورت دوم این اجازه را به همه ی انسانها داده ایم که اگر مشکلی داشتند ؛ دروغ بگویند و در غیر آن ، راست بگویند. حتی اگر قانونی کلی بگزاریم که همیشه دروغ بگوییم بازهم این قانون میتواند معیاری برای تنظیم روابط بشری باشد . البته چنین جامعه ای از هم میپاشد و جامعه ای بسیار پیچیده میشود ؛ اما چنین جامعه ای میتواند باشد. در اینجاست که متوجه میشویم برای خود این قوانین کلی که همه ی انسانها بتوانند از آن استفاده کنند ؛ باید معیاری داشت . معیار این قوانین چیست؟ آنها میگوید که در واقع ،معیاری برای این قوانین است و آن اینست که انسانها باید هدف انگاشته شوند و نه وسیله . در واقع معیار این قوانیین انسانها هستند و تک تک انسانها . پس هدف در اخلاق ، انسانها میباشند و باید هدف باقی بمانند ؛ نه اینکه همچون وسیله با آنها برخورد کنیم مثلا در مثالهای بالا دروغ گفتن یعنی انسانی را همچون وسیله دیدن و در راه رسیدن به هدف خویش از آن انسان استفاده کردن پس نباید دروغ گفت . اما خود این معیار هم معیار درستی نیست ؛ به این مثال دقت کنید: فرض کنید که به همراه دوازده کودک به سینما رفته اید و سینما آتش میگیرد . در حال فرار از سینما به همراه بچه ها هستید که با یک در بسته ی شیشه ای و یک انسانی مواجه میشوید که خشکش زده است . هیچ وسیله ای برای شکستن شیشه نیست . اگر تصمیم بگیرید که آن انسان را به شیشه ها بزنید و شیشه ها بشکند و به همراه کودکان از آنجا بروید؛ در اینجا نیت باید قوانین کلی باشد که بتواند مورد استفاده ی همگان قرار بگیرد و یکی از این قوانین میتواند این باشد که اگر برای نجات جان انسانهای دیگر ، چاره ای نداشتی ، انسان دیگر را بکش. در اینصورت یک انسان را وسیله ای در راه رسیدن به هدف خویش کرده اید و کاری اشتباه است . اما انجام ندادن این کار هم باعث میشود که دوازده کودک وسیله ای برای رسیدن به هدف شود . باید دقت کرد که همیشه انجام دادن کار ، کار نیست و انجم ندادن کاری هم کار محسوب میشود . فرض کنید تصمیم بگیرید که در موردی که آبروی شما میرود دروغ بگویید ؛ در اینجا طبق نظر کانت با انسانها همچون وسیله بر خورد کرده اید و کاری غلط است . حال فرض کنید راست میگویید ، با این قانون کلی که همیشه راست بگو حتی اگر آبرویت برود. آیا در اینجا خود شما به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف به کار نمیروید؟در واقع آبروی شما و خود شما ابزاریست که برای رسیدن به هدف به کار رفته است. یک مثال دیگر ؛ شما در حال مبارزه با قدرتهای استکباری هستید اما یک روز به شما میگویند که یا از مبارزه دست بردار و یا خانواده ات قتل عام میشود. در اینجا دو قانون کلی میتوان داشت ؛ اول اینکه همواره به وظایفت در قبال خانواده ات عمل کن . دوم اینکه همواره به وظایفت در قبال مردمی که به تو تکیه کرده اند عمل کن. اگر به وظایف در قبال خانواده عمل کنیم و از مبارزه دست برداریم؛ اتسانهای دیگر وسیله ای برای رسیدن به هدف ما شده اند و اگر به وظایفمان در قبال مردم دیگر عمل کنیم ؛ خانواده وسیله ای برای رسیدن به هدف ما شده است.
با زدن این مثالها میخواهم بگویم که در هر کاری که انسانها انجام میدهند ؛ با انسانی دیگر همچون وسیله برخورد میشود. این که انسانها هدفند و نباید همچون وسیله با آنها برخورد کرد شاید سخنی جذاب باشد اما بیمعنیست و در هر کاری که انجام میدهیم به ناچار باید انسانی وسیله ی ما باشد ؛ گاهی هم خودمان وسیله ای برای رسیدن به هدفمان قرار میگیریم.