امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
در زیر بخشهایی از نگاه های شهید مطهری و شهید بهشتی درباره اصول اولیه حکمرانی اسلامی از جمله، آزادی اظهار اندیشه و انتقاد و عدم تحمیل یک نگاه بر مردم میآید:
۱-در مجلسى كه حضرت رضا(ع) شركت كردهاند ببينيد يهودى به حضرت رضا(ع)چه مىگويد؟! مسيحى چه مىگويد؟! زردشتى چه مىگويد؟! مادىمسلك چه مىگويد؟! حرفهايشان را مىگفتند و ضبط شده است. اين طور بوده كه اسلام باقى مانده است.
در آينده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صريح و شجاعانه با عقايد و افكار مختلف و متناقض با اسلام مىتواند به حيات خودش ادامه بدهد.
من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مىدهم كه يك وقت خيال نكنند كه راه حفظ معتقَدات اسلامى و جهانبينى اسلامى اين است كه نگذاريم ديگران حرفهايشان را بزنند. نه، بگذاريد بزنند؛ ولی نگذاريد خيانت كنند. اگر ديديد يك فرد ماركسيست مثلا آمد گفت «به نام امام خمينى»، مانع شويد، به او بگوييد: تو بگو به نام لنين، به نام استالين، به نام ماركس، انگلس؛ دروغ نگو.
( شهید آیتالله مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۴۸)
۲-هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند.
(پیرامون انقلاب اسلامی ، مرتضی مطهری ، صدرا)
۳-من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند متاثر که نمی شوم هیچ ، از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود . یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. اصلا این چنین بوده که اسلام توانسته باقی بماند. شما فکر می کنید در طول تاریخ اسلام، حرف ها و ایرادات مادیون را چه کسی منعکس کرده و نگاه داشته است؟ خود مادیین؟ نه.
(پیرامون جمهوری اسلامی نویسنده : مطهری، مرتضی، جلد : ۱ صفحه : ۱۳۴)
۴-شما در کجای تاریخ عالم دیدهاید که در حکومتی که لااقل بهظاهر خیلی قسمتهایش مذهبی بوده و همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مدینه در مسجد پیغمبر و در مکه در مسجدالحرام بنشینند و آزادانه اصول دین را انکار کنند؛ فردی برود در مسجد مدینه بنشیند و خدا را انکار کند، درباره خدا بحث کند و بگوید من خدا را قبول ندارم؛ دیگری بیاید در مسجدالحرام بنشیند و حج را مسخره کند، بگوید من این عمل را قبول ندارم، من خدا را قبول ندارم، پیغمبر را قبول ندارم. ولی در تاریخ اسلام، ما اینها را میبینیم و به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند.
اگر در صدر اسلام تا کسی میآمد در مدینه میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید، بکشید، امروز اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده.
( آینده انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ص ۴۷)
۵-من برخی انتقادات داشتهام و در نوشتههای خود هم تصریح کردهام که مراجع، فوق انتقاد به مفهوم صحیح این کلمه نیستند، و معتقد بوده و هستم هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابلانتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام.
ضمن اینکه مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر چنین چیزی بود، شرط عدالت بلاموضوع بود.
(پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب، استاد مرتضی مطهری، ص۸۰)
۶-هر وقت یک نفر روحانی بخواهد در این زمینهها حتی در مورد رسوم و عادات عوامانه انتقاد کند ناراحت میشوند و با تأسف میگویند اینها ضرر دارد و فوراً میگویند: این حرفها تف سربالا است. من این منطق را منطق «تف» مینامم و نام دلیل آنها را «برهان تف» گذاشتهام. دیده میشود دلیلی جز دلیل تف ندارند. اینها نمیدانند انتقاد، اصلاح و رفع عیوب است. اگر عیوب دستگاهی انتقاد نشود امید اصلاح در آن نیست و اگر اصلاح نشد مانند پیکر بیماری که بیماریاش معالجه نشود آن بیماری آن پیکر را از پا در خواهد آورد.
(یادداشتهای استاد، مرتضی مطهری، ج ۱، ص ۲۷۳)
۷-به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را برمبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد اسلام ، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، می خواهد خودسازی داشته باشد،خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیل تان طغیان خواهند کرد.
انسان عاشق آزادی است ، می خواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد،"اما شاکرا واما کفورا"؛ آنقدرتحمیل راه و عقیده بر انسان ها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب می کند. (پیغمبر اصرار داشت، پافشاری می کرد، زحمت می کشید، خودش را به رنج وتعب می انداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (افی انت تکره الناس حتی یکونوا مومنین ) تو می خواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست.
توصیه من به طلاب عزیز وبه فضلای ارجمند این است که منادی حق باشید، دعوت کننده به حق باشید، آمر به معروف و ناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای اسلامی اش باشید، اما مجبور کننده مردم در راه اسلام نباشید، چون آن مسلمانی ارزش دارد که از درون انسان ها و عشق انسان ها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی وچه خود شکوفائی نشان دادند؟
(شهید بهشتی- روزنامه اطلاعات،پنجشنبه،۱۵/۱۲/۱۳۵۷،ش ۱۵۸۰۱ ،ص۵)
اگر این دیدگاه ها یا روح حاکم بر این نوشته ها به قانون تبدیل می شد آنوقت:
۱-به گواه همه بندهای دکر شده مخصوصا بند چهار و پنج، ده ها نشریه به بهانه منتشر کردن یک نامه ولو انتقادی به شخص اول مملکت توقیف نمی شدند. هیچ کس هم به خود اجازه نمیداد از برخورد با کسانی سخن بگوید که نگاهی بر خلاف نگاه حکومت به مسایل مختلف دارند و منتقد حکومت هستند.
۲-یک وبلاگ نویس بابت انتقاد ولو غیر محترمانه به شخص اول ممکلت بازداشت نمی شد که در بازجویی جان به جان افرین تسلیم کند.
۳-نوشتن نامه درخواست استعفا و همچنین انتقاد از عملکرد نهادهای حاکمیت ولو انتقاد از کلیت نظام، جرم تلقی نمی شد.
۳-اصلا عناوین مجرمانه ای چون تبلیغ علیه اسلام و تبلیغ علیه نظام و... وجود نداشت که بتوان به استناد آن، افراد را بازداشت یا روزنامه ها را توقیف کرد.
۴-خیل عظیمی از نیروهای خوش فکر به خارج از کشور مهاجرت نکرده و اکنون در دایره نظام اسلامی به انتقاد از وضعیت موجود و بهتر شدن وضعیت حکمرانی می پرداختند.
۵- به گواه همه بندها، مخصوصا بند پنج، همه سایت های سیاسی مخالف رویکردهای حکومت از جمله صدای آمریکا و بی بی سی فارسی، زیتون و کلمه و... نه تنها فیلتر نبودند که فیلتر شدن آنها خلاف اسلام و مشی نبوی بود.
۶- همه سایت هایی که دیدگاه های متفاوت با حکومت در مسایل دینی و اجتماعی و... دارند، بدون محدودیت حاصل اندیشه های اصیل خود را بیان می کردند و فیلتر کردن آنها خلاف اسلام تلقی می شد.
۷- همه هنرمندان اجازه داشتند تا حاصل اندیشه های خود را به شکل فیلم و سریال و... در اختیار مردم بگذارند و کسی به خود اجازه سانسور انها را نمیداد.
و چند سوال از رهبر انقلاب و نمایندگان مجلس و ستاد امر به معروف و سعید مقیسه و... که این روزها به فکر «صیانت» از مردم و «اینترنت پاک» و «برخورد» با گروهی از مردم هستند: چرا تا به حال برای تبدیل شدن این دیدگاه ها -که انقلاب اسلامی بر اساس آن شکل گرفت- به قانون، تلاشی نکرده اید؟ اصلا این صحبت ها را قبول دارید یا مانند بعضی ناشی از هیجانات و فضای اول انقلاب می دانید؟ طرح هایی مانند صیانت چه نسبتی با دیدگاه های ذکر شده دارد؟ امر به معروف واقعی در مطالب بالاست یا در مسایل بی اهمیتی مثل حجاب که در دوران پیامبر یک نمونه شاهد مثال ندارد. به راستی اگر شهید بهشتی و شهید مطهری امروز زنده بودند در برابر چنین طرح هایی که موجب بسته شدن بیشتر دهان مردم و فرهیختگان می شود چه عکس العملی داشتند؟