امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
اولین چیزی که با شنیدن واژه ی عدالت به ذهن متبادر میشود مساوات است ولی اگر کمی بیشتر فکر کنیم متوجه میشویم که باید توضیح بهتری راجع به عدالت بیان شود زیرا برقراری مساوات در بسیاری از جاها عین بی عدالتی است ؛ مثلا حقوق هر فرد باید با توجه به نوع کار ،تاثیرگزاری آن و میزان تحصیلاتش مشخص شود نه اینکه تمامی کسانی که کار میکنند بدون توجه به این مسائل ، حقوق یکسان بگیرند. از اینجاست که مفهوم دیگر عدالت خودرا نمایان میکند و آن ، قرار گرفتن هر چیز در سرجای خود میباشد یعنی اگر هر چیز در سر جای خود قرار بگیرد ؛ میتوانیم بگوییم عدالت برقرار گشته است.
حال که به تعریفی شاید درست از عدالت رسیدیم ؛ این سوال مطرح میشودکه آیا عدالت میتواند معیاری برای درست و غلط اخلاقی به دست بدهد؟ یعنی بگوییم فلان کار ، از نظر اخلاقی غلط است چون ناعادلانه میباشد؟ چنین به نظر میرسد که تعریف عدالت آنقدر کلی است که نمیتواند خودش فضیلتی باشد که با توجه به آن درست و غلط اخلاقی مشخص شود زیرا در عدالت از اینکه جای هر چیز کجاست سخنی به میدان نمی آید . حتی اگر عدالت را مساوات بین آنها که شرایط یکسانی دارند تعریف کنیم بازهم معیاری بسیار کلی ارائه داده ایم و معیاری برای فهمیدن شرایط یکسان و اینکه چه مساواتی باید بینشان برقرار شود ، ارائه نکرده ایم.
برای توضیح بیشتردقت کنید که وقتی میگوییم کاری عادلانه است یاخیر ، آیا جز این است که از درستی یا نادرستی آن سخن میگوییم ؟ یعنی به جای آنکه بپرسیم که فلان کار ، عادلانه است یا ناعادلانه ، میتوانیم بپرسیم که درست است یا نادرست . برای فهم بیشتر این مسئله دقت کنید که عدالت ، قرار گرفتن هرچیز سر جای خود میباشد اما درباره ی اینکه سرجای هر چیز کجاست ؛ سخنی نمیگوید و مکاتب اخلاقی مختلف با آن قابل جمع است . در واقع ، عدالت ، پیشفرض بسیار کلی علم اخلاق میباشد - و تمامی مکاتب اخلاقی آمده اند تا جای هر چیز را مشخص کنند -؛ نه اینکه خود عدالت فریضه ای باشد که برای درستی و غلطی امر اخلاقی به کار رود.
حال که عدالت پیش فرض بسیار کلی علم اخلاق میباشد پس باید بر هر مصداقی قابل پیاده شدن باشد ؛ یعنی اگر تعریف قرار گرفتن هرچیز سرجای خود را از عدالت بپذیریم پس باید برای هر مصداقی "سرجای خود" معنا داشته باشد تا بتوانیم بگوییم تعریف درستی از عدالت کرده ایم.به عنوان مثال اگر بپرسیم که دزدی کاری عادلانه میباشد یاخیر ؛ مفهوم سرجای خود معنادار است چون که میتوان با استفاده از معیارهای بیرونی اینکه دزدی باید چه جایگاهی را داشته باشد مشخص کرد. حال با همین تعریف از عدالت ، وارد بحث عدالت در خلقت میشویم.
در خلقت ، عده ای انسانند و عده ای گیاه و حیوان و جمادات . آیا اینها سرجای خود قرار گرفته اند؟ آیا در وجود انسانها شایستگی بیشتری از جمادات و حیوانات وجود داشته است؟
برای وارد شدن به بحث عدالت در خلقت ،اولین کاری که باید انجام دهیم این میباشد که ببینیم آیا مفهوم سرجای خود در اینجا کاربرد دارد یاخیر . گفتیم که اگر بتوان معیار بیرونی مشخص کرد و جایگاه را تشخیص داد آنگاه مفهوم "سرجای خود" معتبر است. یکی از معیارهای بیرونی که میتوان در این باره بیان کرد شان وجودی هر چیز است بر طبق این معیار آیا در وجود گیاه چیزی وجود داشته که نشانه ی تفاوت شاءنش از مثلا انسانها بوده است؟ چنین به نظر میرسد که وجود هر چیز منبعث از خواست الهی بوده است و نمیتوان تفاوت وجودی برای انسان و گیاه قائل شد یعنی نمیتوان گفت انسانها انسان شده اند چون وجودشان متفاوت بوده است . انسانها انسان شده اند چون خدا خواسته است؛ همین. پس در اینجا "سرجای خود" بیمعنا میباشد چون سرجای خودی وجود ندارد.
دیگر معیاری که میتوان به کار برد" معیار خالق " است ؛ یعنی اگر خالق عادلی خلق کرده ؛ پس سر جای خویشند و اگر ناعادل ، پس نیستند و اگر خالقی وجود ندارد پس جایگاه دیگری وجود نداشته و همه چیز سرجایش میباشد.
حال به عدالت بین انسانها میپردازیم. آیا انسانها سرجای خویشند؟ در اینجا نیز میتوان همان دو معیار را به کار برد و در مورد تفاوت شان به این نتیجه رسید که مفهوم "سرجای خود" بیمعنا میباشد و در مورد خالقیت به همان نحو که بیان شد. اما در اینجا یک معیار دیگر نیز وجود دارد که نباید از قلم بیفتد و به نظر من این معیار بر معیار خالقیت رجحان دارد . یک مسابقه را در نظر بگیرید ؛ در چه صورت میتوان گفت که همه سرجای خویشند؟ آیا جز اینست که همگان باید بتوانند به مدال طلای این مسابقه دسترسی داشته باشند و همگی باید شرایط یکسانی داشته باشند؟ در اسلام وا ژه ای داریم به نام جاهل قاصر. مثلا فرض کنید کسی در یک خانواره ی غیر مسلمان به دنیا میآید و شرایط تحقیق برایش مهیا نمیشود و یا مهیا میشود و به این نتیجه که اسلام دین برتر است نمیرسد ؛ این فرد جاهل غیرقاصر است و عیبی بر او نیست. اما سوال اینجاست که اگر همین فرد ، انسان خوبی باشد و به آنچه که میدانسته درست است عمل بکند ؛ آیا در بهشت به جایگاهی که یک مسلمان به آن دست میابد میتواند برسد؟ جوابی که کلیه ی مسلمانان میدهند خیر است و استدلال میکنند چون مسلمان نبوده و تکالیف مسلمانی را به جا نیاورده پس عادلانه نیست به جایگاه مسلمانان برسد ودر جایگاهی پایین تر از مسلمانان قرار خواهد گرفت.
گویی کسانی که چنین جوابی میدهند ؛ جهان را ساخته ی دست خدا نمیدانند و فقط خدا را در جایگاه کسی میدانند که قرار است در انتها عادلانه باهر چیز برخورد کند. آنها به این سوال توجهی ندارند که آیا محروم کردن عده ای از رسیدن به بالاترین درجه به علت مکان تولدشان عادلانه است یا خیر؟ اگر این دنیا مکان امتحان است و مسابقه ای میباشد ؛ پس نمیتوان کسی را از رسیدن به بالاترین درجه و مدال طلای این مسابقه محروم کرد.
جهان را به مسابقه تشبیه کردم چون تمامی فاکتورهای یک مسابقه را دارد و اینکه در اندیشه ی دینی بهشت و جهنمی وجود دارد و بالاترین درجه ی بهشت؛ خود نشان دهنده ی مسابقه بودن این جهان است.
پس تا اینجا فهمیدیم که جهان در یک صورت عادلانه است ؛ یا اینکه برداشتی که عالمان از جاهل قاصر دارند ، غلط است و جاهل قاصر هم میتواند به بالاترین درجه ی بهشت دست پیدا کند که اگر چنین باشد به نظر میرسد معیار دین معیاری مناسب برای قضاوت نیست و باید معیاری دیگر ارائه داد که بر اساس آن بتوان تقسیم بندی درستی ارائه کرد که این معیار به نظر من " عمل کردن هر فرد به آنچه که میداند درست است" میباشدکه اگر با اندکی تامل با مسئله برخورد کنیم متوجه میشویم که همین مساله خود میتواند به غلط بودن فهم سنتی از خدا (موجودی دارای ظرفی به نام وجود) و درست بودن خدا به عنوان وجود مطلق ، بینجامد ویا کلیت تلقی سنتی از خدا اشتباه است.
شاید سوالی که اینجا مطرح شود وجود بسیاری از انسانها ی معلول ذهنی در جهان است. آیا آنها نیز، میتوانند به بالاترین درجه دست یابند؟
اگر خدا را با همان دیدگاه سنتی قبول کنیم میتوان گفت که معیار امتحان و انسان بودن ، در اینجا ، داشتن شعور و آگاهی میباشد و کسانی که آگاهی ندارند به طور دیگری محاسبه میشوند و اگر خدا را وجود مطلق بدانیم تنها کسانی که حدی از اگاهی دارند میتوانند خود را از کثرت به وحدت برسانند و آگاهی نداشتگان وجودشان مانند وجود جمادات و گیاهان و حیوانات است و فرقی با آن ندارد. هر چند وجود همیشگی دارند اما همچون آگاهی دارها نیستند که به سبب آنچه انتخاب میکنند خودشان وجود همیشگی بهشتی یا جهنمی خود را می آفرینند.
دیگر شروط مسابقه ، این است که شرایط همه ی شرکت کنندگان در آن برابر باشد . آیا شرایط همه ی انسانها در این دنیا برایر است؟ برابر بودن شرایط شرکت کنندگان ، بستگی به نوع مسابقه دارد و اگر معیار را عمل کردن هر کس به آنچه که میداند درست است ؛ بدانیم آنگاه چنین به نظر میرسد که تفاوت شرکت کنندگان در آن مشکلی در بر نخواهد داشت . این مسئله ایست که بیشتر باز خواهد شد.