امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
این حرف که انسانها همه کارهایشان را برای رسیدن به ارامش انجام میدهند شاید در نگاه اول حرفی قابل قبول به نظر بیاید اما با کمی تامل درباره رفتارهای روزمره ی خودمان تبدیل به حرفی غیر قابل قبول میشود. خود من در طول زندگی کارهایی انجام داده ام که میدانستم هیچ نتیجه ای جز از دست دادن ارامش ندارد اما ان کارها را انجام دادم چون انها را درست می انگاشتم. مثلا با وجودیکه میدانستم رفتنم برای خرید فلان وسیله ی کامپیوتری برای فلان فرد تنها باعث ایجاد استرس در من میشود این خرید را انجام دادم چون در ان شرایط ان کار درست ترین کار ممکن بوده. بعد از انجام این درستترین کار ممکن نه تنها به ارامش نرسیده ام که به دنبال کاری دیگر بودم تا ارامش از دست رفته خود را باز یابم. البته کسی ممکن است که بگوید تو ارامشت را در ارامش دیگران یافته ای و ته قلبت ارامی ! ولی باید دقت کرد که ارامش نمودهای بیرونی دارد وقتی پر از استرسم وقتی اضطراب دارم و خیلی از چیزهای دیگر که با نمودهای ارامش متضاد است دیگر نمیشود گفت که تو در ته قلبت احساس ارامش داری . فقط میتوان گفت ته قلبم احساس خوبی دارم چون وظیفه ام را انجام داده ام و احسلس خوب داشتن با ارامش بسیار متفاوت است. از این مثالها در زندگی هر فرد میتوان یافت اما اجازه بدهید معنای ارامش را کمی وسیعتر بگیریم. تا اینجا منظور از ارامش ارامش روانی بوده اما میتوان قایل به انواع دیگری از ارامش هم شد. مثلا ارامش عملکردی . من با انجام کاری که انجام دادم ارامش روانی خودم را از دست دادم اما از نظر عملکردی به ارامش رسیدم چون به انچه فکر میکردم درست است عمل کردم در واقع این احساس خوب همان ارامش عملکردی بوده. نوع دیگر ارامش را میتوان ارامش دفاعی نام گذاشت. مثلا من به کسی تهمت میزنم یا دروغی که میدانم ناپسنداست میگویم اینجا هم به ارامش رسیده ام . در مثال دروغ ناپسند از نظر عملکردی احساس ناارامی میکنم ولی از نظر دفاعی احساس ارامش میکنم. میتوان به این فهرست ارامشهای دیگری هم اضافه کرد . غرض اینکه اکر ارامش و تعاریف ان را وسعت بدهیم بله انسانها هر کاریکه میکنند یکی از انواع ارامش در نظر دارند و این به این خاطر است که انسانها از روی طبع ارامش را دوست دارند.یعنی به حکم استقرای ناقص درصد بسیاری از انسانها ارامش را دوست دارند.
اما ایا میتوان از این مقدمه که انسانها در هرکاری که میکنند یکی از انواع ارامش را مدنظر دارند به این نتیجه رسید که کار درست کاری است که انسان را به ارامش برساند؟ همانطور که در مثالها اوردم ارامشهای مختلف گاهی در تضاد با هم میباشند . کدام نوع ارامش مدنظر است؟ ضمن اینکه در این صورت باید بپذیریم که توهین به افراد هم چون میتواند باعث نوعی از ارامش شود پس کار خویست. والبته نتیجه چنین میشود که هیچ کار بدی وجود ندارد چون در هرکاری بالاخره ارامشی مدنظر بوده که کسب شده است. برای حل این مسئله میتوان قایل به ارامش دایمی و غیر دایمی شد. یعنی گفت که بعضی از انواع ارامش غیر دایمی است و ارامشی میتواند واقعا ارامش باشد که دایمی باشد. اما مگر جز این است که ارامش نتیجه کارهاست؟ هیچ کاری در دنیا دایمی نیست پس ارامش دایمی نیز بیمعنیست. میزان ارامش ما در یک زمان خاص در دنیا در واقع مجموع ارامشهاییست که از طریق کارهای مختلف کسب کرده ایم و میزان ناارامی ما در همان زمان در دنیا مجموع ارامشهاییست که بواسطه انتخاب دیگر ارامشها از دست داده ایم.اینجا اگر دقت شود نکته مهمی کشف میشود و ان اینست که انسان مجموعه ای از ارامش و ناآرامیست مثلا اگر به واسطه عدم تلاش برای ارامش دفاعی ، آرامشی را ازدست بدهیم قطعا در یک زمینه احساس ناارامی میکنیم اما در زمینه دیگر احساس ارامش میکنیم. اینجاست که میتوان گفت کار درست کاری است که ارامش بیشتری برای انسان کسب کند. اما ایا میزان ارامش قابل انداره گیریست؟ چه کاری میزان ارامش بیشتری برای انسان به دست میآورد؟ جوابی که به ذهن من میرسد این است که کار درست! میبینید چگونه داریم اسیر دور میشویم.به نظر من برای فهمیدن کار درست باید هر مسئله را بر اساس فاکتورهای مختلف بررسی کرد و درست وغلط انرا فهمید در این بررسی است که شاید بتوان فهمید کاری که بیشترین ارامش را در مقایه با کار دیگر در یک مسئله خاص برای مجموع انسانها به دست می آورد چیست.من اسم این ارامش دومی را منفعت بلند مدت جمعی میگزارم.