امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
سهمیه بندی بنزین را در نظر بگیرید ؛ دلیل این سهمیه بندی چیست؟ یکی از دلایل شاید نزدیک تر کردن فواصل طبقاتی به هم باشد. این سهمیه بندی هر دلیلی داشته باشد ؛ روشی اجرایی است برای برقراری مسئله ای نظری. آیا روش اجرایی میتواند همیشگی و برای همه ی انسانها باشد؟ یعنی بگوییم در همه ی جهان برای کم کردن فاصله ی طبقاتی باید سهمیه بندی بنزین را به اجرا در آورد؟! قطعا خیر و این روشهای اجرایی به شرایط محیطی ما بستگی تام دارد . در همه ی مسائل این چنین است ؛ ما تزی کلی داریم مثلا اینکه فساد در جامعه بد است و سپس روشهای اجرایی برای جلوگیری از فساد. مسئله ی اساسی و مهم این است که هم تز کلی ما و هم روشهای اجرایی ما متناسب با زمان و مکان است و البته میخواهم اضافه کنم که باید هم متناسب با زمان و مکان باشد. هر چند درباره ی تز کلی میتواند متناسب با زمان و مکان هم نباشد . برای توضیح بیشتر دقت کنید که تز کلی همواره چیزی بیرونی و قایم به ذات نیست و میتوان با توجه به روشهای اجرایی و نتایج آنها ، تزکلی هر روش اجرایی را از دل آن بیرون کشید. فرض کنید کسی با آگاهیهای زمان ما سوار ماشین زمان شود و به چند صد سال قبل سفر کند و حکمرانی یک جامعه را بر عهده بگیرد . در آن جامعه کتک خوردن بچه ها توسط والدین ، روش اجرایی مناسبی برای تربیت میباشد و همه ی افراد آنرا کاری درست میدانند. فرض کنید حکمران آگاه ما بخواهد بر اساس آگاهیهای خود ، این کار را ممنوع کند . نتیجه چه میشود؟ به نظر من ، نتیجه مثبت نیست و منفی خواهد بود ؛ این امر باعث میشود کودکان جری تر شده و پدر ومادری که راههای دیگر تربیت را بلد نیست در تربیت کودک خویش ناکام بماند. برای تغییر این امر باید آگاهیهای افراد تغییر کند و با تغییر آگاهیها روشهای نو جایگزین شود و این امر زمانبری است. نمیتوان روشها را بدون تغییر آگاهیها ، تغییر داد و این تغییر آگاهیها بستگی به بسیاری موارد از جمله پیشرفت علم و تکنیک و فنون و.. دارد.تغییر این آگاهیها یک پروسه میباشد نه یک پروژه وبا تغییر دید ما نسبت به جهان و پیشرفت علم اتفاق می افتد . هر محیط و شرایطی ، اخلاق خاص خود را دارد و اخلاق دیگری که متناسب با آن محیط نباشد تاثیر منفی بر جا خواهد گذاشت. در همین جهان خودمان قدرتهایی هستند که میخواهند دموکراسی خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند در حالی که هنوز شرایط برای این دموکراسی مهیا نشده است و این دموکراسی که در کشور انها تاثیر مثبت داشته است ؛ در کشور دیگر به علت آگاهیهای متفاوت مردم و متفاوت بودن شرایط موجود ، تاثیر منفی خواهد داشت . مسائل اخلاقی نه جهانی هستند و نه همیشگی و این را باید به خاطر داشت که تا آگاهیهای یک جامعه ای تغییر نکند اخلاق نه میتواند تغییر بکند و نه باید تغییر بکند و این تغییر آگاهیها با دستور و بخشنامه اتفاق نمی افتد بلکه یک پروسه ی تدریجی است. پس روشهای اجرایی باید متناسب با زمان و مکان باشد و اگر نباشد نتیجه ی منفی خواهد داشت .
حال فرض کنید همین حکمران به گذشته رفته ی ما تزکلی ای داشته باشد به عنوان تساوی حقوقی زن و مرد و این تز در آن جامعه غیر قابل فهم و اصلا غلط باشد . حکمران ما میتواند با روشهای اجرایی متناسب با زمان و مکان که مورد تایید جامعه باشد؛ سعی در اجرای این تز کلی داشته باشد . او در روش اجراییش نمیتواند یکباره مثلا ارث زن و مرد را برابر اعلام کند چون خود زنها هم با آن آگاهیها چنین چیزی نمیخواهند و این مساوات ، فقط به فروپاشی خانواده کمک میکند و جامعه را از هم میپاشاند ؛ بلکه با تعدیل آنچه ارث زنان بوده به مقداری بیشتر، سعی کند که در این راه گام بردارد. دقت کنید که فرهنگ یک جامعه موجودیت یک جامعه است ؛ کتمان فرهنگ هر جامعه ای و زیر سوال بردن کلیت آن ، در واقع زیر سوال بردن تک تک افراد میباشد و قطعا مردم نمیتوانند تحمل کنند ؛ باید به تدریج و با تغییر آگاهیها خود فرهنگ به دست مردم تغییر کند و نمیتوان از بالا آن فرهنگ را تغییر داد . به یاد بیاورید حتی تغییر اندک رسم و رسومی که در جاهلیت هم رسمیت داشته ، چه مقدار با مخالفتهای مدم زمان پیامبر اسلام مواجه میشده و ایشان برای مین تغییرات کوچک ، مجبور به چانه زنیهای فراوان با روسای قبایل میشدند. یا به یاد بیاورید اشتباهات شاهان ایرانی را که میخواستند از بالا فرهنگ ایرانی را عوض کنند و آخر سر خودشان عوض شدند!
آنچه که گفته شد باید مورد توجه کسانی قرار بگیرند که معتقد به احکام جاوید خدا هستند . اگر بخواهیم نگرشی عقلانی به اخلاق داشته باشیم ؛ باید برای همین احکام هم قائل به روشهای اجرایی و تز کلی باشیم. تز کلی را با توجه به مسایل نظری دین و نتایج روشهای اجرایی در بیاوریم و روشهای اجرایی را امری زمانی مکانی بدانیم که متناسب با زمان و مکان است . اگر بگوییم که احکام خداوند همیشگیست و ربطی به نتایجش ندارد و چه نتیجه خوب باشد و چه بد ، آن حکم ارزشمند است ؛ به نظر من از جاده ی عقلانیت خارج شده ایم و به نوعی جزم اندیشی دچار گشته ایم . این سخن یک مسئله ی درون دینی است و عالمان فقه باید به آن توجه کنند . با پذیرفتن این مبانی عقلانی ، فقه دیگری خواهیم داشت که شاید ظاهر احکامش با قرآن یکسان نباشد ؛ اما روح کلی آن یکیست.