امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
سالها پیش با یکی از استادان حوزوی ام بحثی در گرفت درباره ی ولایت فقیه و انتقاد از آن . استاد محترم عقیده داشتند که از بالاترین مقام رسمی کشور نباید در هیچ جا انتقاد شود چون سنگ روی سنگ بند نمیشود و اگر انتقادی نسبت به او داریم باید از طریق نمایندگان در مجلس خبرگان به نظر او برسانیم و من معتقد بودم با این نوع نگاه دیگر نیازی به روزنامه و وسایل عمومی نیست و این ابزار در بهترین حالت فقط باید اخبار را به اطلاع مردم برساند و هیچ انتقادی نباید کرد زیرا اگر انتقادی به دولت است باید به نمایندگانمان در مجلس بگوییم و هکذا..
واقعیت این است که نگاه استاد محترم من در بسیاری از افراد ریشه دوانده و چنین اعتقادی دارند و رسانه را صرفا وسیله اطلاع رسانی میدانند و نه بیشتر .
اما چرا چنین چیزی رخ داده؟ برای جواب باید به کارکرد واقعی مطبوعات و رسانه ها نگاهی نو انداخت. واقعیت این است که آری ما مجلسی داریم که ناظر بر دولت است و خبرگانی ناظر بر رهبر ؛ اما آیا این کافیست؟ چه چیزی باعث میشود که مجلس مجلس بماند و خبرگان خبرگان؟ افرادی که در مناسبات قدرت وارد میشوند باید تحت نظارت بیرونی باشند تا فریفته قدرت نشوند و اینجاست که رسانه ها به کار می آیند . رسانه ها هستند که با نقد و انتقادخویش از دولت به نمایندگان یاد آوری میکنند که برای چه به مجلس رفته اند. این انتقادها صدای ملت است .بدون رسانه های واقعی و آزاد ، مجلس کم کم از دلیل اصلی وجود خویش جدا می افتد و در مناسبات قدرت و محافلی خصوصی و لابی با دولت فرو میرود و دیگر چیزی از خواسته های مردم باقی نمیماند. در واقع صدای اصلی مردم رسانه ها هستند و نمایندگان آنها در مجلس و خبرگان ابزاری برای دستیابی به این خواسته ها . و هم صدا ها واجب است که آزاد و بدون لکنت باشند و هم ابزار.
آنچه به نظر من در مجلس خبرگان اتفاق افتاده ناشی از عدم دقت به همین نکات است .نقد رهبری در این مملکت وجود ندارد وهمین مسئله باعث شده که این نهاد به جای پاسخگویی به ملت به پاسخگویی در برابر نمایندگانی روی آورد که در محافل خصوصی از او سوال و جواب میکنند و مردم از هیچ چیز این نظارتها خبر ندارند. واقعیت این است که نه رهبری معصوم است و نه قانون اساسی میگوید نباید به او انتقادی کرد و انتقاد از رهبری نه تنها موجب ضعف نظام نمیشود بلکه به پویایی نظام کمک میکند و از بسیاری از بدفهمیها که به علت عدم انتقاد ، هر انسانی ممکن است به آن دچار شود جلوگیری میکند. بنابر این برای پیشبرد اهداف انقلاب باید رهبری را نقد کرد و باید این تابو را شکست. نقد ایشان به منزله دشمنی با نظام نیست بلکه عدم نقد ایشان در واقع دشمنی با نظام و انقلاب است . فکر نمیکنم که خود ایشان هم با چنین نقدی مخالف باشند . باید کمپینی به نام نامه به رهبری راه بیندازیم و از رهبر خودمان انتقاد کنیم انتقادی از سر دوست داشتن و خیر خواهی . حضرت علی که حضرت علی بود از مردم میخواست از او انتقاد کنند و این انتقاد را مفید به حال خود و جامعه میدانست . ما نیز در مسیر مولایمان قدم برداریم.