امروز : جمعه 28 اردیبهشت 1403
حضرت علی علیه اسلام در زمانی که مسئله حکمیت بین ایشان و معاویه پیش امد جمله ای دارند به این مفهوم که "قران داوری نمیکند بلکه افراد هستند که از طرف قران صحبت میکنند" این جمله گهر بار امروز به مدد هرمونتیک و تلاشهای روشنفکران دینی معنا و مفهوم ان مشخص شده است و نشان دهنده درک عمیق حضرت علی میباشد.همین جمله گهربار اساس اخرین کتاب مرحوم حامد ابوزید قرار گرفته است .
برخلاف انچه تصور میشود پیش فرضهای ذهنی انسان در درک قران نقش دارد. انچه قران میگوید را بدون داشتن پیش فرض ذهنی نمیتوان فهمید. یک مثال میزنم تا مفهموم پیش فرضهای ذهنی و نقش ان در درک قران مشخص شود. شما وقتی قران را میخوانید و به ایه مثلا در هنگام مستی نماز نخوانید میرسد به این نتیجه نمیرسید که در وقتهای دیگر میشود شراب خورد زیرا این پیشفرض ذهنی را دارید که قران یک مجموعه است و ایات ناسخ و منسوخ دارد. یا وقتی میخوانید که خدا بر عرش مینشنید بر اساس پیش فرضهای ذهنی میدانید که این ایه محکم نیست و متشابه است.والبته خود اینکه چه ایه ای محکم است و چه ایه ای متشابه بستگی تام و تمام به تلاشهای ذهنی افراد دارد و میدانید که گروهای مختلف در این باره دچار اختلاف هستند مثلا معتزلیان عقل را معیار قرار میدهند و میگویند پس خداوند نمیتواند بر عرش بنشیند و این جمله متشابه است ولی اشاعره میگویند ملاک کلام است و پس این ایه محکم است و خدا قطعا بر عرش مینشیند. از اینها فراتر برویم خود درک مسائل فقهی از قران هم بستگی به پیش فرضهای ذهنی دارد. کسی که فلان ایه فقهی را میخواند و از ان چنین میفهمد که باید در تمامی زمانها و مکانها ان دستور قران را اجرا کرد این پیش فرض را دارد که روح و متن در قران یکیست و احکام در قران برای همه زمانها و مکانهاست. گرایش دیگر دینی ای وجود دارد که پیش فرض دیگری دارد و میگوید احکام در اسلام روش اجرایی است و روحی دارد و متنی و روح ان همیشگی است ولی خود متن زمانی مکانی میباشد و باید ترجمه فرهنگی گردد. طبیعیست کسی که با پیش فرض دوم به قران نگاه میکند این را نمیفهمد که فلان حکم یا فلان حدیث برای همه زمانها و مکانهاست بلکه چنین میفهد که روح ان که دلیل امدن حکم است همیشگی است و باید انرا فهمید و روش اجرایی را که ان حکم میباشد متناسب با جامعه تغییر داد چون روشهای اجرایی ذاتا زمانی مکانی هستند. این را هم بگویم که هر دو گروه برای پیش فرضهایشان هم دلیل عقلی دارند و هم دلیل قرانی .
پس پیش فرضهای ذهنی در درک هر چیزی موجود است. حتی حواله دادن این موضوع به معصومین هم مشکلی حل نمیکند چون خود این مسئله و پذیرفتن نقش انها به پیش فرضهای ذهنی بستگی تام وتمام دارد و هم اینکه خود فرایند شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح هم منطبق با دانش بشری و پیش فرضهای ذهنی میباشد . حال میشود درباره اینکه کدام پیشفرضها درستتر است بحث کرد و از اینجاست که قرائتهای مختلف دینی بوجود می اید. داعش یک گروه اسلامی هستند با درک خاص به دین شبیه درک خوارج از اسلام که عقاید درخود را درست می انگارد بقیه فرقه ها نیز چنین هستند هم خوارج است و هم داعش و هم سنتیهای دینی و هم روشنفکران دینی همه نوعی نگرش به اسلام هستند و هیچ کدام نمیتواند بگوید من عین اسلام هستم و پیش فرضها هیچ نقشی در نگاه و نگرش من نداشته که چنین شیری خدا نیافرید البته طبیعیست که بین این نگرشها تفاوت است و در نگاهی درون دینی ما شیعیان عقاید شیعه را برتر و منطبق با دین اسلام میدانیم . همانطور که سنیها و سلفی ها و دیگر گروهها ی دینی چنین نظری درباره عقاید خود دارند. اما شرط مفاهمه و گفتگو در بین فرقه ها اینست که همه بپذیریم به دلایلی که گفته شد ممکن است در نگاه و نگرش ما اشتباه راه یافته باشد و هیچ کدام عین اسلام نیستیم .
جمع بندی بحث اینکه اول بپذیریم که در درک و تفسیر ما پیش فرضها به طور طبیعی وجود دارد و نمیشود از انها چشم پوشید سپس بدانیم که این پیشفرضها از عقل تاریخ و نوعی نگاه خاص از متن تبعیت میکند و بدانیم که چون همه اینها دانش بشری است پس ممکن است در انها اشتباه را یابد و بدین ترتیب بدانیم که در درک ما از دین هم ممکن است اشتباه راه یابد.انچه گفته شد در واقع فهم کلام حضرت علی ع را برای ما روشنتر میسازد. در واقع حضرت در ان زمان بیان کرده بودند که درک قران به ذهن و پیشفرضهای ان بستگی تام و تمام دارد چیزی که ما امروزه و پس از چند قرن متوجه ان شده ایم
حامد ابوزید پس از روشن کردن این مطالب خود تفسیرو قرائتی دیگر از قران را مظرح میکند .در دیدگاه ابوزید از دیر باز همه کسانی که میخواستند قران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند انرا متن میدانستند و به بررسی ان میپرداختند.گویی همه در متن بودن قران اشتراک نظر داشتند از سننتی ترین عالمان تا متجددترین افراد.ولی ایا قران متن است یا باید انرا به مثابه گفتار فهمید؟
حامد ابو زید به بررسی متن یا گفتار بودن قران میپردازد سپس تفاوتهای هر دو نوع نگرش را بررسی میکند و از درون این بررسیها نگاهی تازه به قران را پی ریزی میکند.
بر این اساس به قران میتوان دو نوع نگاه داشت:1- قران متنی است از جانب خدای متعال که با توجه به شرایط به صورت تدریجی نازل میشده است. در این دیدگاه در واقع پیشاپیش متنی موجود بوده است و فقط با توجه به شرایط و به صورت تدریجی نازل میشده است. اگر چنین چیزی را بپذیریم درواقع پذیرفته ایم که شان نزولها فقط بهانه ای برای نزول متن بوده و هیچ ارزش دیگری ندارد. در چنین دیدگاهی به طور طبیعی فقط متن مهم است .در این صورت متن باید نیاز به شان نزول نداشته باشد و همه چیز به شکلی کامل و مشخص در ان بیان شده باشد . ولی ایا واقعا چنین است؟واقعا فقها و مفسرین قران برای فهم قران به هیچ چیز دیگری به جز متن نیاز ندارند؟
2-قران از جانب خدای متعال به صورت تدریجی نازل شده است و سپس بصورت متن در امده است .در این دیدگاه شرایط و اتفاقات در نزول متن قرانی تاثیر گزار است و با توجه به اتفاقات، قران از جانب خدا متعال نازل میشده است. در واقع متنی از پیش وجود نداشته و شرایط در بوجود امدن قران موثر بوده است. این را میتوان قران نه به مثابه متن بلکه با رویکرد گفتاری دانست. یعنی همانطور که در گفتار شرایط و صحبتها ی طرف مقابل در نوع بیان و صحبتهای ما موثر است در نزول قران هم چنین بوده است.
واقعیت این است که اشتباه دهشتناکی تا بحال از جانب قران پژوهان و فقیهان ما انجام میشده است. انها قران را به مثابه متن میدیدند اما لوازم طبیعی این مسئله را که عدم توجه به شان نزول و تاریخ در پیدایش قران کریم است به طور کامل رعایت نمی کرده اند.یعنی خیلی از جاها تنها متن و دستور زبان را مورد بررسی قرار میدانند و خیلی جاها هم به شان نزول و تاریخ نگاه می انداخته اند{مانند مسئله اثبات جانشینی حضرت علی و امامت ائمه}
تفاوت رویکرد متن انگارانه و کلام انگارانه در تفسیر قران را با ذکر یک مثال بیش از پیش متوجه خواهید شد:
دو ایه قران در باره شراب را به یاد اورید در یکی خوردن شراب فقط در هنگام نماز خواندن نهی شده و دیگری در همه حال. اول با رویکرد متن انگارانه این دو ایه را مورد بررسی قرار میدهیم: انچه در متن مهم است عدم اختلاف است پس باید اختلافها را از بین برد . قاعدتا نمیشود در یک متن دو حکم متضاد موجود باشد. پس باید دید کدام حکم دیرتر امده و از اینجاست که مفهمومی به نام ناسخ و منسوخ متولد میشود. یعنی برای پیراسته کردن و فهمیدن متن قرانی. پس طبق دیدگاه متن انگارانه از قران کریم ایه دوم اولی را نسخ کرده و حکم جدیدی اورده و دومی حکم متن قرانی میباشد که باید رعایت گردد.
حال اجازه دهیدهمین دو ایه را با رویکرد کلام انگارانه مورد بررسی قرار دهیم.در کلام نه تنها تناقض چیز بدی نیست که جز لازم کلام است. انچه منجر به تناقض میشود موقعیتهای و شرایط متفاوت است. جز مهم کلام شرایطی است که باعث ایراد کلام میشود. در یک شرایط و موقعیت خاص شراب خوردن تنها در هنگام نماز خواندن نفی میشود و در شرایطی دیگر به طور کل. در دیدگاه کلام انگارانه انچه دو حکم در ظاهر متضاد خلق میکند شرایط متفاوت میباشد و اتفاقا هر دو حکم قابل استفاده هستند یعنی باید فهمید چه شرایطی منجر به هر دو حکم شده است و با توجه به شرایط از این دو حکم در اجتماع استفاده کرد. اگر شرایط جامعه ای متناسب با مواقع اول بود فقط در هنگام نماز خوردن انرا منع کرد و اگر شرایط جور دیگری بود به شکل کامل. البته طبیعیست که تشخیص اینکه جامعه در چه شرایطیست و دادن حکم با عالمان دینی است و صحبت بر سر تشخیص عالمان و انچه باید مورد توجه انها قرار بگیرد است و نه ترجیحات فردی .
مثال دیگر ارتداد استآیا اسلامی که مردم رادعوت به تفکر در مبانی میکند ،اگر کسی اسلام بیاورد وبعداز مدتی با دلایلی که برای خودش موجه باشد به این نتیجه برسد که اشتباه کرده ،آیا این اسلام حق تغییر دین رابه اونمیدهد؟
درتاریخ اسلام اتفاقی افتاده که میتوان آنرا شان نزول آیه ی ارتداد دانست وآن اینست که عده ای ازعلما ی یهودی
برای اینکه ایمان تازه مسلمانان را ضعیف بکنند اول روز اسلام می آوردند وآخر روز از اسلام بر میگشتند(آیه
72سوره ی آل عمران)ومیگفتند پیامبری حضرت محمد (ص)دروغ است.دربرابر این مکر خداوند هم بیان حکم ارتداد
فرمود ونقشه ی آنها رانقش برآب کرد.
حال اگر بخواهیم مسئله را بار رویکرد کلام انگارانه بررسی کنیم دوبحث مطرح است:اگر اهمیت را به مردم مسلمان بدهیم طبیعتا هرچیز که موجب اختلال در ایمان آنها شود محکوم است حتی اگر از اسلام برگشتن فرد به علت حیله نباشد و براساس دلایل قانع کننده برای خودش اتفاق افتاده باشد واگر اهمیت را به اندیشه افراد بدهیم تنها در صورتی میتوان حکم ارتداد را به اجرادر آورد که فرد به علتی غیر از استدلال منطقی (ازجمله مکروفریب)دینش راعوض کرده باشدچون لا اکراه فی الدین درهمه جا جاریست مگر فریب. اما در دیدگاه متن انگارانه این بررسیها در باره علل مسئله وجهی ندارد و حکم خدا را باید اجرا کرد.
پس انچه در دیدگاه کلام انگارانه اهمیت دارد نه فقط خود حکم که شرایطی است که منجر به نزول حکم شده است و البته همه قران در این دیدگاه قابل استفاده است بر خلاف دیدگاه متن انگارانه که بعضی ایات را منسوخ میکند و در واقع غیر قابل استفاده. البته باید توجه کرد که مفهوم ناسخ و منسوخ از خود قران گرفته شده و خداوند فرموده بعضی ایات را نسخ میکنیم و بهتر از ان را فرو میفرستدیم. در دیدگاه متن انگارانه منسوخ شدن به معنی غیر قابل استفاده بودن میباشد ولی در دیدگاه کلام انگارانه دلایلی وجود داشته که خداوند در یک زمان خاص حکمی دیگر را جانشین کرده پس اگر در جامعه ای دلایل اولی حکمفرما بود حکم هم حکم اول میشود. علاوه بر این ممکن است دلایلی که منجر به حکمی شده است در شرایط فعلی و در جامعه ای موجود نباشد پس ان حکم لغو میشود و یا ممکن است دستیابی به انچه از طریق حکمی در میان عرب ممکن بوده در شرایط فعلی از ان حکم ممکن نباشد که پس باید حکم را متناسب با شرایط تغییر داد. که همه این بررسیها کار خبرگان و کارشناسان دینی است.
این مسئله تاثیر شرایط در حکم مسئله ایست که سالها روشنفکران دینی در پی بیان ان بوده اند اما هیچ کدام از انها از این منظر وارد ان نشده اند . به نظر میرسد کتاب اخر حامد ابوزید و کشف کلامی بودن قران بسیار بهتر میتواند دلیل تاثیر تاریخ و شان نزول در قران را به افراد سنتی نشان دهد . این کشف این قابلیت را دارد تا توسط دیگر روشنفکران پی گرفته شود و بتواند گفتمان و نهضتی قدرتمند در جهان اسلام تولید کند. نهضتی که بدیل اخوان المسلمین و سنتیهای دینی باشد.